سکته مغزی یا stroke و یا (cerebro vascular accident) C.V.A
یکی از فراوانترین بیماری های مغزی ناتوان کننده ، سکته های مغزی است که یا به صورت خونریزی و یا به علت نرسیدن خون در پی گرفتگی رگهای اصلی مغز پدید می آیند و پس از بیماری های رگهای قلب و چنگار (سرطان ) سومین بیماری مرگ آور در بسیاری از کشورها به شمار می آید ، آمار آن 2 در هر هزار نفر است و در 3 هفته ی نخست بیماری ، نزدیک به 30% جان خود را از دست می دهند و 30% هم بهبودی پیدا کرده ولی نزدیک به 40% برای همیشه دچار ناتوانی (disability) می شوند .
در برگشت به زندگی و ادامه ی کار و انجام برنامه ی فردی روزانه توان بخشی و بازتوانی جای بسیار با ارزشی دارد ، بیماران نیاز به برنامه ای از پیش آماده شده برای این کار خواهند داشت و خود بیمار و خانواده و یا کسانی که پرستاری بیمار را بر عهده دارند برای بازتوانی و برگشت به حالت نسبتاً خوب بسیار کمک کننده هستند .
توان بخشی بیشتر با کارکردی گروهی انجام می شود و از پرستار ، فیزیوتراپیست ، کار درمانگر ، ارتوپد فنی خود بیمار و خانواده ی وی در این کار گروهی سهیم هستند و همکاری تنگاتنگ و نزدیک اعضای تیم با هم و با پزشک درمان کننده ی بیمار می توانند روند بهبود بیمار را به میزان قابل توجهی سرعت بخشند .
بیشتر اوقات حتی بدون هرگونه برنامه و کار توان بخشی ، درجاتی از بهبود دیده می شود ، از این رو این پرسش بیان می شود که مکانیسم بهبود حرکتی در سکته مغزی چیست ؟
آیا بهبود یک فرایند خود بخودی است ؟ یا یک مکانیسم خود بخودی و فعال است که تنها نیاز به هدایت دارد .
نیمه ی آسیب دیده ی بدن بیمار ، معمولاً دچار فلج از گونه شل می شوند (flaccid) که تنها در دست و پا نیست و تنه هم دچار شده و بیمار توان نشستن را هم از دست می دهد ، این دوره حداکثر تا 3 هفته به درازا می کشد ولی به تدریج این بخش شل بدل به فلجی سفت می شود و دیده شده که زمان این برگشت در افراد با شدت آسیب فرق می کند و گاهی هم دایمی می شود .
تئوری فنومن دیاشیز (diaschisis) که عبارتست از مهار دینامیک نواحی دورتر از جای آسیب دیده ی مغز به علت کاهش کارکرد نواحی دورتر از ناحیه آسیب دیده و از بین رفتن راه های پیوند بین مخ و مخچه در پی ورم مغز و کاهش جریان خون موضعی است ، پس از مدتی بهبود پیدا می کند و در دوره ی نخست ، کاهش ورم همراه با بهبود نسبی ، کم شدن اکسیژن موضعی و بازگشت حرکت خفیف می باشد و این حرکت ها تحت کنترل خود بیمار نیست و نقش بنیانی توان بخشی در بهبود کارکرد در واقع اینجاست و توان بخشی که تا کنون انجام شده بود از این پس سمت و سویی به بهبود می دهد .
دوره های توان بخشی به ترتیب زیر خواهد بود :
1- جا دادن مناسب در بستر : بیمار را در بستر به گونه ای قرار می دهند که ماهیچه ها در حالت کوتاه شدن قرار نگیرند و از سوی دیگر در حالت کشش زیاد هم نباشند ، مثلاً بالشی را زیر زانوی بیمار قرار می دهند و زیر کتف و شانه هم یک بالش کوچک می گذارند و دست را نزدیک به 30 درجه دور از تنه جای می دهند
2- حرکات پاسیو یا غیرفعال :این کار به افراد خانواده که سمت پرستاری و یا نگه داری بیمار را بر عهده دارند توسط فیزیوتراپیست داده می شود که روزانه چندین بار انجام بدهند و با این کار از کوتاه شدن و خشکی مفاصل پیش گیری می شود.
3- جابجا کردن در بستر : که برای پیشگیری از زخم بستر است و از تشک های مواج بهره می برند و از مالش یا ماساژ با دست و بدون استفاده از پودرها و روغن ها و کرم ها استفاده می شود .
4- انجام کارهای اکتیو : در نیمه ی سالم بیمار به وسیله خود بیمار انجام می شود تنها آموزش لازم توسط فیزیوتراپیست به عمل می آید و در روزهای نخست نیاز به کنترل توسط پرستار هم دارد .
5- آموزش تغییر وضعیت و جابجایی از حالت خوابیده به نشسته توسط خود بیمار .
6- آموزش نشستن با گذاشتن بالش به عنوان تکیه گاه و آموزش لازم از دست سالم برای گرفتن وسایل و بلند شدن .
7- آموزش تنفسی : با افزایش ظرفیت تنفسی و کمک به تخلیه ترشحات ریه .
درمان های توانبخشی ودرمان پزشکی بیشتر بر بنیان دو محور است :
1- رویکرد بر نشانه ی مثبت بیماری : همچون اسپاسم و خشکی ماهیچه و مفاصل و حرکات اضافی که گاهی با تجویز برخی از داروها به کم شدن خشکی و یا سفتی و ورم کمک می شود .
2- رویکرد بر نشانه ی منفی بیماری : همچون ، ضعف و عدم توانایی در حرکت و کنترل حرکت ها که در توان بخشی ها بیشتر بر روی رویکرد دوم تکیه می شود تا آنچه را که بیمار از دست داده به دست بیاورد .
نویسنده : نسترن فرهادی – فیزیو تراپیست -7/4/1388
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر